سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

معرفی

روزی «لئو تولستوی» در خیابانی مشغول راه رفتن بود که ناآگاهانه به یک خانم تنه زد. آن زن بی وقفه شروع به فحش دادن و بد و بیراه گفتن کرد.

بعد از مدتی که خوب تولستوی را فحش مالی کرد، تولستوی کلاهش را از سرش برداشت و محترمانه معذرت خواهی کرد و در پایان گفت : مادمازل، من لئوتولستوی هستم.

زن که بسیار شرمگین شده بود، عذرخواهی کرد و گفت : چرا شما خودتان را زودتر معرفی نکردید ؟

تولستوی در جواب گفت : شما آن چنان غرق معرفی خودتان بودید که به من مجال این کار را ندادید!

 

چنان انسان باش و چنان زندگی کن که اگر هر کس انسانی چون تو باشد و همچون تو زندگی کند، این زمین به صورت بهشت درآید.

فیلیپس بروکز 

 





برچسب ها : داستان های کوتاه  ,




درباره وبلاگ

جستجو

آمار


    بازدید امروز : 837
    بازدید دیروز : 56
    کل بازدید : 924408
    تعداد کل یاد داشت ها : 1623
    آخرین بازدید : 103/9/8    ساعت : 6:22 ص

دانشنامه مهدویت

دیگر امکانات